درباره هنر معاصر

 
هنر معاصر، هنر عصر ماست. هنری که احتمالن آیینه فرهنگ و اندیشه جامعه‌ایست که در آن زندگی می‌کنیم و البته بطور خاص دوره‌ای‌ را شامل می‌شود که از لحاظ زمانی مقارن با پایان تدریجی مدرنیسم که به روایتی با ظهور جریان‌هایی چون پاپ آرت، مینی مالیسم و هنر مفهومی که جریان هایی گسسته از ارزش های مدرنیستی بودند، از حدود دهه شصت میلادی رقم خورد. گذار از دوره هنر مدرن به معاصر که همزمان با ظهور اندیشه های فلسفی پست‌مدرن هم بود که بی‌شک این فلسفه معاصر ریشه های اندیشه جریان هنر امروز را تا حد زیادی تشکیل می دهد.
دنیایی که هنر معاصر آن را نمایندگی می‌کند دنیایی چند صدایی و مخالف یکسان‌سازی فرهنگ‌ها و از میان برداشتن تفاوت‌های قومی است . این هنر متنوع و التقاطی با فقدان یک اصل سازماندهی یکسان و عدم همبستگی هنرمندان در دسته بندی‌های خاص، ایدئولوژی و یا  ایسم‌ها خود را از مدرنیسم  متمایز می‌کند.
با این وجود همچنان تعریف مشخصی از هنر معاصر ، آنچنان که بطور تاریخی انتظار داریم، وجود ندارد و تعاریف متعددی از آن ارائه شده است ولی در نهایت این نظریات به نوعی مکمل یکدیگر هستند. در واقع هنر امروز بخاطر گستردگی بیش از حد مدیوم، تکنیک، سبک و مضامین و اندیشه‌ها، نوعی مانع در امکان تعریف و دسته بندی خود پدید آورده که البته این تعریف گریزی نمایانگر روح پست مدرن آن است.
 
هنر معاصر هنر پرسشگر است، هنریست که از مسائل داغ اجتماعی تا موضوعات بنیادین اندیشه و فرهنگ را در بر می‌گیرد؛ تلاشی برای درک حال و تصور آینده که حتا در اعماق تاریخ هم کاوشگری می‌کند. نه خط قرمزی در به چالش کشیدن مفاهیم و موضوعات برای خود می‌بیند و نه محدودیتی در شیوه ارائه اثر؛ همانطور که جان بالدساری می‌گفت “ I’m making art! “   و در واقع او یک اصل اساسی پست مدرنیسم را بیان می‌کند که هر چیزی می تواند هنر باشد و از طرفی همزمان همین ایده را به چالش کشیده و  پایه‌های هنر امروز را مورد پرسش قرار می‌دهد.از نظر هنر مفهومی که شاید به نوعی پدر هنر معاصر محسوب می‌شود،  اصالت با ایده هنرمند است و مفهومی که سعی در انتقال آن دارد و شیوه ارائه در درجه بعدی اهمیت قرار می‌گیرد. در اینجاست که با اشیاء یافت شده مواجه می‌شویم، از دیدن " حاضر و آماده " های مارسل دوشان متعجب شده و در نهایت در می‌یابیم که مفهوم رسانه آنچنان که مطرح بود دیگر اهمیت چندانی ندارد و در این شکل از هنر مدیوم‌ها صرفن به ابزاری ارتباطی بدل می‌شوند .
در هنر معاصر مفهوم " مولف " از بین می رود و مخاطبان با داشتن نقشی فعال در فرآیند خلق معنا و بازتاب آثار شاید به نوعی تکمیل کننده اثر و در واقع جزئی از آن محسوب می‌شوند. برای فهم هنر معاصر گفتمان با هنرمند، پذیرندگی، درگیری با اثر و کنجکاوی ابزار‌های مهمی هستند. امروز انتظار ارزش گذاری  "هنر خوب یا هنر بد" را نداریم بلکه بحث پرسشگری و تفکر در مواجهه با اینگونه آثار هنرهای نوین بوده و این اولین قدم در درک و تفسیر آنهاست.
 

دانیال شاپوریان

هنرجوی مدرسه آرتسنس

Loading
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید