«باران‌های موسمی هرگز از کوه‌ها نمی‌گذرند» - مجموعه دوم
درباره دو مجموعه ازکشمیر جنگ‌زده

 

باران‌های موسمی هرگز از کوه‌ها نمی‌گذرند - کامیلو پاسکوآرلی 21

 

نوشته سما معیری هنرجوی مدرسه آرتسنس

اکنون بیش از سه دهه است که دره‌ی کشمیر، شاهد خیزش‌های سیاسی مختلف علیه دولت هند بوده و مردم کشمیر بارها برای آزادی خود، به شورش و اعتراض دست زده‌ اما هربار پاسخی جز سرکوب دریافت نکردند، سرکوبی خونین و مرگ‌بار، که ردی بر چهره و بدن‌های تمام مردمانش باقی گذاشته است.کامیلو پاسکوآرلی، عکاس ایتالیایی، کوشید رد این اندوه جمعی و آینده‌ نومیدانه‌ را در عکس‌ها، پاره‌های اسناد و عکس‌های اشعه‌ایکس پیدا کند. او در مجموعه‌های «دره‌ سایه‌ها» و «باران‌های موسمی هرگز از کوه‌ها نمی‌گذرند» با رویکردی انسان‌گرایانه و در یک بازه زمانی نسبتن طولانی سعی در نشان دادن وضعیت مردم جنگ‌زده کشمیردارد.

 

باران‌های موسمی هرگز از کوه‌ها نمی‌گذرند - کامیلو پاسکوآرلی 22

 

برخلاف عکس‌های دان مک کالین از جنگ در کشورهای مختلف که اغلب بصورت مستقیم در میدان نبرد ثبت شده‌اند،مجموعه‌ «باران‌های موسمی هرگز از کوه‌ها نمی‌گذرند» بیشتر به حواشی جنگ و تاثیرات آن بر روی زندگی مردم عادی پرداخته است. درواقع این مجموعه کاوشی تصویری است در مبارزات مردم کشمیر و درد کودکانی که از همان ابتدا قربانی این چرخه بودند، نوجوانانی که نمی‌توانند با یک چشم به تحصیل ادامه‌ دهند و زنان و مردانی که هرگز از ترکش‌های گلوله در بدنشان رهایی نمی‌یابند. در این دره‌ی غم‌آلود، طبیعت نیز با مردمانش همراه می‌شود، می‌شکند و خود یادآور دائمی درد می‌شود. قطره‌های آب به گلوله‌های فرورفته در کمرهای جوانان شبیه می‌شود و خار گل‌های رز در برابر سیم‌های خاردار مقاومت نمی‌کند. ابرها دیگر بر این دره نمی‌بارند و هیچ‌کس به نجاتشان نخواهد آمد.

 

باران‌های موسمی هرگز از کوه‌ها نمی‌گذرند - کامیلو پاسکوآرلی 15

 

کامیلو پاسکوآرلی «Camillo Pasquarelli»عنوان این مجموعه را از شعری از آقا شهید علی، شاعر کشمیری‌تبار الهام گرفته است:‌

در کشمیر، جایی که سال
چهار فصل روشن دارد، مادرم
از کودکی‌اش می‌گفت
در دشت‌های لاکنو،
و فصل باران‌های موسمی
آنگاه که فلوت کریشنا
در سواحل جامونا شنیده می‌شد
و کودکان می‌دویدند
خیس به میان کوچه‌ها
تابستان محض آن‌ها
و پیام‌ها میان عاشقان رد و بدل می‌شد
هیر و رنجا و دیگر اسطوره‌هایی که
عشقشان ممنوع بود،
تمام شب بخور سوزاند و من
در انتظار پاسخ. مادرم
ندای هیر را زمزمه کرد
اما به من نگفت
که آیا هرگز
شاخه‌های روبه‌مرگ یاسمن،
که از میان خاکستر گردن می‌کشیدند را نیز
سوزانده است؟ پنداشتم
که گردن‌ها را خم می‌کنند
بر هوای نمناک. او فقط گفت:
باران‌های موسمی هرگز
از کوه‌های کشمیر عبور نمی‌کنند.

آقا شهیدعلی

اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد می‌کنیم مجموعه عکس میدان جنگ از سالی من  را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مشاهده کنید.


Loading
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید