در امتداد مرگ
درباره Lucid liquid

 

درباره Lucid liquid 7

 

نوشته شیما پازوکی هنرجوی مدرسه آرتسنس

بن گوسنز «Ben Gossens» متولد سال 1982در مونیخ است که از سال 2009 در زمینه هنر اینستالیشن فعالیت می‌کند. او همچنین آثارهنری در قالب ویدیو آرت نیز تولید نموده که Lucid Liquid یکی از این آثار است.


مقوله مرگ و نیستی در اثر ازدیاد مواجه با آن در زندگی روزمره انسان معاصر، گویی بخش زیادی از تاثیرگذاری و تکان دهنده بودن خود را از دست داده است و این موضوعات حتا درصورتیکه به شکل اثر هنری هم به کاربرده شوند، برای بیشتر مخاطبان،تاثیری جز لحظه‌ای بهت و سپس خوشحالی‌ای پنهان از اینکه هنوز زنده‌اند برجای نخواهد گذاشت. شاید از اینجا بود که عده‌ای از هنرمندان معاصر تلاش می‌کنند تا مرگ و نیستی را نه در یک لحظه و فرآیندی آنی، که فرآیندی مداوم و پیوسته نشان دهند. این شکل از مرگ و نیستی، نامحسوس و آهسته است چنانکه عکس قادر به ثبت آن نیست زیرا نمی توان آن را در یک لحظه ثبت کرد. در عوض، این فرآیندهای تدریجی مانند تجربه مرگ در یک دوره زمانی، تجربه از دست دادن و ناامیدی، یک خداحافظی کند و آهسته یا یک فروپاشی و فرسایش با مرور زمان،تخریب و متلاشی شدن مکان‌ها و حتا متروکه‌شدن فضاها هستند که ما را در ناباوری و بهت رها می‌کنند تا ماتم بگیریم و رخدادهای غیرقابل تصور را در ذهن خود درک و هضم کنیم.

 
در آثار "بن گوسنز" نیز دقیقن این اتفاق می‌افتد. در مواجه با آثار او ما با اجساد و مردگان ملاقات نمی‌کنیم، درواقع ما اصلن با کسی ملاقات نمی‌کنیم. فضاهای کارهای او مجموعه‌ای از سطوح فرسایش یافته، آب، دود، مه و جیوه است که هریک داینامیک خاص خود را دنبال می‌کنند که گاه خصمانه و وحشتناک و گاه دراماتیک یا تاریخی‌‌اند. سازه‌های تخیلی بن گوسن مدل‌های مینیاتوری هستند که هیچ شباهتی به اسباب‌بازی ندارند و از طریق بازنمایی سینمایی یا عکاسی به آن‌ها وجهی واقعی و ماندگار داده می‌شود. اتاق‌های او که با عشق به آزمایش و تجربه کردن ولی با ضرافت فنی بسیاری ساخته شده‌اند، گویی شبیه‌سازی واقعیت‌های روان‌شناختی هستند. به همان دقت و با همان پیچیدگی‌ها. مرگ در متنوع‌ترین جنبه‌هایش در این اثر حضور دارد، پرداختی قدرتمند در زمانه لذت‌گرایی که کمتر متمایل به اینجا و اکنون است و این حاصل نگرش قابل توجه یک هنرمند جوان به رخدادهاست.

دراثری با نام Lucid liquid که می‌توانید آن را در صفحه اینستاگرام مدرسه آرتسنس مشاهده کنید، گوسنز ویدیویی 25 دقیقه‌ای با صداگذاری روپرت جائود ساخته که بیننده را به شدت میخکوب می‌کند. این اثر به تمامی یک دنیای آخرالزمانی است، استعاره‌ایست از تجربیات عاطفی که ما آن را در زمان از دست دادن، زوال و مرگ درک می‌کنیم و شاید حتا در زمان تولدی دوباره. تصاویر این ویدیو چیزی را تجسم می‌کند که نمی‌توان آن را بازنمایی کرد؛ طعم خاکستر، حالت از دست رفتن تعادل، جهان از دست رفته، به غایت پر سر و صدا و بی‌رحمانه یا خیلی ساکت به وقت پایان فاجعه. سر و صدایی که همواره انسان را مبهوت می‌کند و آوار سکوت بر سرش در نهایت استیصال او در هروضعیت رو به نابودی‌ای که بتوان انسان را در آن متصور شد.جاذبه دیگر درست کار نمی‌کند، همه چیز از تعادل خارج شده، چیزی اتفاق افتاده است، خاطرات کجا هستند؟ نور نیز در حال تغییر است. باد، جاذبه است، مه در حال صعود است. بیرون چه شکلی است؟ آیا هنوز بیرونی وجود دارد آنگونه که قابل تشخیص باشد؟

درباره Lucid liquid 4

حتا نمی‌توانی دستت را که جلوی صورتت گرفته‌ای ببینی، اما شکافی وجود دارد و نور وارد می شود. چیزی خش خش می کند.
هنوز یک خروجی وجود دارد و صداها. چیزی قطعن شکسته است. فرو ریختن سنگها از سقف. گرد و غبار متراکم. چشم ها باز است ابرها ته‌نشین می‌شوند به نرمی. روی زمین حباب‌هایی مایع در حال حرکتند، جاذبه تغییر کرده و شاید خورشیدی تازه طلوع می‌کند.
Lucid Liquid مانند یک طلسم مخاطب را در برمی‌گیرد. واقعیتی متفاوت می‌سازد از آنچه می‌شناختیم. دنیایی که در کابوس‌هایمان وجود داشت حالا در برابر چشمانمان جان می‌گیرد. دنیایی با مختصات خاص خودش که حتا عناصر چهارگانه نیز در آن تغییر نقش پیدا کرده‌اند.‌ انگار جهانی نو ساخته می‌شود با تاریخی که باید از نو کشف شود. مخاطب در مواجهه با این اثر به دنبال پاسخ این سوال است که چه اتفاقی در دنیای بیرون رخ داده اما جوابی نمی‌یابد و همچنان به تماشا می‌نشیند.
نحوه ارائه اثر نيز منحصر به فرد است.برای مشاهده آن در گالری وارد اتاق محصور و کاملن سفیدی می‌شویم که داخلش نیمکتی رو به روی مانیتوری بزرگ قرار گرفته و مخاطب با نشستن بر روی آن به تماشای اثر می‌نشیند. انگار روشنی و سفیدی این فضا برای تکمیل آن فضای تیره و تار و خفقان آور ساخته شده است.
مهم نیست در نور باشیم یا در ظلمت، تخریب و فرسایش و مرگ در هر دو حالت قدرت تحلیل مخاطب را سلب می‌کند و او را به این باور می‌رساند که هر چه هست در " درون" است و بیرونی وجود ندارد.


Loading
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید