ترجمه از هلیا محمدی دوستدار هنرجوی مدرسه آرتسنس، ویراستاری توسط تیم تولید محتوای آرتسنس
عکاسی خبری یکی از مهمترین و پرطرفدارترین زیرشاخههای عکاسی مستند است که درسراسر دنیا علاقمندان بسیاری دارد.قبل از اینکه وارد مقاله شویم یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که ما در کلاس عکاس مستند مدرسه آرتسنس نه تنها درباره عکاسی خبری،بلکه در باره سایر زیرشاخههای عکاسی مستند مباحث بسیار جذاب و تاثیرگزاری ارائه میکنیم،پس اگر به عکاسی خبری،عکاسی مستند و عکاسی خیابانی علاقهمند هستید پیشنهاد میکنیم کلاس عکاسی مستند مدرسه آرتسنس را از دست ندهید.
اگر در بیشتر زمانهای قرن نوزدهم و یا در اوایل قرن بیستم شما یک عکاس خبری بودید، احتمالن آرزویتان داشتن دوربینهایی مانند هسل بلاد، رولیفلکس، لایکا، یا هیچکدام از دوربینهای قدیمی دیگری که مانند این دوربینها امروزه ارزش کلکسیونی بالایی پیدا کردهاند، نبود.بلکه در آن دوران، ابزار محبوب بین بهترین عکاسان خبری حرفهای، دوربین خبری نام داشت.
دوربینهای خبری، ماشینهایی بسیار مستحکم و هدفمند بودند که به طور ویژهای برای برطرف کردن نیازهای یک عکاس خبری ساخته شده بودند. افرادی که مانند عکاسان جنگ، اغلب در محیطهای خطرناکی عکاسی میکردند. به همین دلیل است که در بازه زمانی قابل توجهی از تاریخ عکاسی، دوربین خبری در لیست گرانترین و مجهزترین ابزارها که آرزوی هر فرد علاقهمندی بود قرار دارد.
کمی به عقبتر بازگردیم. دوربین خبری چیست؟ و چه چیزی باعث شد تا این شگفتیهای مهندسی در دوران گذشته، از دوره عکاسی مدرن حذف شوند؟
در این مقاله، به بررسی عمیق داستان جذاب دوربین خبری می پردازیم. از تولد تا معروفیت و سپس گمنام شدن نسبی آن. اما پیش از آن فراموش نکنید که ساختار و عملکرد دوربینهای عکاسی مدام در حال تغییر و پیشرفت است.اگر دوربینی دارید و میخواهید به خوبی آن را شناخته از تک تک ویژگیهایش بهترین استفاده را بکنید،هوشمندانهترین انتخاب برای شما شرکت در کلاسهای عکاسی مقدماتی و عکاسی پیشرفته در مدرسه آرتسنس است.
خاستگاه «دوربینخبری» و ریشههای آن
حتا در همان دورههای آغازین شکلگیری عکاسی به عنوان یک پدیده جدید، تعدادی از تولیدکنندگان دوربین به اهمیت وجود بازاری مختص دوربینهای سبک و جمع و جوری که به راحتی قابل حمل و استفاده باشند پیبرده بودند.
دوربینها در اواخر قرن نوزدهم بیشتر از چوب ساخته میشدند و شاترها و لنزهایی از جنس برنج داشتند. این مصالح در عین قدرتمندی و ماندگاری به خصوص نسبت به فولاد بسیار سبکتر نیز هستند. همین نکته نیز باعث شد که ساخت دوربینهای کامپکت ممکن شده و این دوربینها به نسبت قیمت ارزانتری هم داشته باشند. و البته همانطور که میدانید نمونههای زیادی ازدوربینهای ساخته شده در آن زمان تا به امروز هم مورد استفاده قرار میگیرند.
درواقع موردی که باعث بیعلاقهگی عکاسان خبری به استفاده از دوربینهای سایز بزرگ آن دوران شد، خود دوربینها نبودند بلکه عملکردی بود که عکاسان خبری از دوربینشان انتظار داشتند.
صفحههای کلودیون تَر که بهترین روش چاپ و ظهور عکس در دهههای آغازین قرن نوزده بودند، باید بلافاصله بعد از ثبت تصویر بر روی آنها به تاریکخانه برده شده و ظاهر میشدند. پس درنتیجه عکاسان باید تاریکخانه شخصی و قابل حمل خود را همیشه به همراه داشتند و آن را به مکان تهیه عکسهای خبری میبردند. علاوه بر این، بازه حساسیت صفحات کلودیون تَر نسبت به نور بسیار محدود بود؛ شاید معادل امروزی نهایتن چند استاپ ایزو یا درمورد صفحات کم بازده حتا کسری از یک ایزو.
این جزئیات محدود کننده در سیستمهای چاپ و ظهور عکس و در کنار آن اجبار به استفاده از لنزهایی با دهانه کوچک که قدرت عبور دادن نور بسیار کمی داشتند، به این معنا بود که فارغ از سوژه عکس، با این سیستم در هر ساعتی از روز برای عکاسی نیاز به انجام نوردهیهای طولانی بودهاست. در نتیجه عکاسی در خیلی از مکانها و زمانها که رویدادهایی مناسب پوشش خبری در آنها اتفاق میافتاد با امکانات موجود در آن زمان فقط یک امید واهی به حساب میآمد.
اما در دهه آخر قرن نوزدهم این موقعیت به کلی تغییر کرد. صفحات خشک، که ظاهر کردنشان بعد از ثبت عکس در هر زمانی امکانپذیر بود جایگزین صفحههای کلودیون تَر شدند و به لطف دستاوردهای جدید در علم شیمی، به سرعت در بازدهی و عملکردشان پیشرفت کردند.همچنین به موازات این تغییرات، پیشرفتهای جدیدی در تکنولوژیهای مرتبط با عکاسی در حدود همان زمانها رخ داد و این موقعیت جدید دروازهها را برای ورود گونه جدیدی از دوربینهای عکاسی باز کرد.
اولین نسل «دوربینهای خبری»(۱۹۰۰ـ۱۹۲۰)
وقتش رسیده که درباره گوعرز آنشوت (معروف به آنگو) صحبت کنیم. یک دوربین گمنام در عصر ما که در دوره خودش قدر و منزلت بسیار بالایی در بین عکاسان داشت. گوعرز آنشوت یک دوربین جعبهای و چوبی بود. محل قرارگیری فیلم و همچنین تختهای که لنز روی آن نصب شده هر دو توسط چرم پوشیده شده و همچنین به کمک اتصالاتی باز و بسته میشدند تا دوربین برای حمل کردن بسیار کوچکتر شود تا حدی که به راحتی بتواند در یک کیف قرار بگیرد.
جذابیت اصلی آنگو تنها بهخاطر سایز و خلاقیت به کار رفته در طراحیاش نبود، بلکه نقطه قوت اصلی این دوربین شاترش بود. با استفاده از صفحههای بسیار پیشرفتهتر آن دوران نسبت به زمانهای قبلیاش، سرعت شاتر این دوربین میتوانست تا یک هزارم ثانیه باشد، انقلابی بزرگ در عکاسی آنهم در سال ۱۸۹۴!
جذابیت دیگر این دوربین، در قسمت بالایی بدنهاش قرار داشت؛ چشمی (ویوفایندر) آن. پیش از آنگو و دوربینهای مشابهش، بیشتر دوربینها برای دیدن سوژه و فوکوس کردن از صفحهای شیشهای استفاده میکردند.این روش دقیق بود اما یک ایراد اساسی داشت؛ سرعت استفاده از آن بسیار پایین بود و هرکسی که تجربه کار با دوربینهای فرمت بزرگ را داشته باشد از این اتفاق ناراضی است.
اینجا بود که ویزورهای خارجی با قابلیت استفاده بسیار آسان وارد صحنه شدند. دوربین گوعرز آنشوت از یک ویزور نوع نیوتونی استفاده میکرد که دارای یک قاب فلزی و یک لنز شیشهای ساده در جلوی آن بود. این ویزور شبیه به دوربین اسلحه شکاری برای هدفگیری بسیار دقیقتر از مدلهای قبلی بود.
البته که این دسته از چشمیها برخلاف ویزورهای دوربینهای امروزی توانایی رفع خطای پارالکس و یا قابلیت مشاهده محل فوکوس پیش از ثبت تصویر یا نمایش عمق میدان یا هر قابلیت دیگری که حالا وقتی به چشمی دوربین نگاه میکنیم انتظار داریم که آنجا باشند را نداشتند.
به همین دلیل بود که در طراحی آنگو و مدلهای بیشمار مشابهش، صفحه تماشای شیشهای در پشت دوربین نیز در کنار چشمی تماشای زنده «لایو ویو» در بالای بدنه حفظ شده است.
این قابلیتهای پیشرفته در تمامی اروپا و امریکای شمالی، آنگو را مبدل به پرچمدار صحنه کرد. بیش از همه، عکاسان خبری استفاده از آن را تبلیغ میکردند و تواناییهای منحصر به فردی که این دوربین به واسطه شاتر جادوییاش برای مستندسازی سریع اتفاقات داشت را به نمایش میگذاشتند.
موفقیت جهانی دوربینهای SLR (۱۹۲۵ـ۱۹۴۰)
برای چند سالی پرچمداران حوزه نوظهور دوربینهای خبری، دوربینهای تاشویی مثل آنگو بودند. اما چیزی نگذشت که رقیب جدیدی در طراحی پیدا شد؛ این رقیب سرسخت دوربین خبری قطع بزرگ تک لنزی بازتابی(اسالآر) بود. بله، دوربین اسالآر، آنهم در سال ۱۹۲۰!
با هدف رسیدن به روشنایی مناسب و فوکوس دقیق در عکسها و همچنین داشتن یک صفحه نمایش شیشهای با سرعت و تطبیق پذیر به عنوان ویزور خارجی، مهندسین سازنده دوربین عکاسی، ایده طراحی آینه بالا و پایین شونده به ذهنشان رسید.
این آینه میتوانست بین در معرض نور گذاشتن صفحات یا فیلم (که روز به روز محبوبتر و پراستفادهتر میشد) و انعکاس تصویری که در لنز دیده میشد و رساندن آن به چشم عکاس تغییر نقش دهد. به عبارت دیگر، این همان ایده اصلیست که امروزه نیز در طراحی دوربینهای دیاسالآر استفاده میشود. البته با یک تفاوت مهم؛ اسالآرهای پیش از جنگ منشور (پنتاپریسم) نداشتند.
ویژگیهای خاص چنین منشورهای شیشهایی همچنین چگونگی ساخت دقیق آنها در آنزمان همچنان یک چالش بزرگ بود. درنتیجه دوربینهای اسالآر آن زمان در ویزور یک تصویر کاملن وارونه نمایش میدادند.
کار با ویزور این اسالآرها بیشتر شبیه به منظرهیابهای کمری لنز دوقلوی انعکاسی دهه ۱۹۵۰ بود و شباهتش تنها لحظهای از آن دوربینها فاصله میگرفت که شاتر زده میشد و ضربهای بسیار قوی و پر صدا به آینه وارد میشد.
با وجود وزن سنگین آینه و صدای رعب آور و بلند شاتر و قیمت بسیار بالای آنها، استفاده از این دوربینها در بین عکاسان خبری حرفهای آنزمان بسیار فراگیر شد.
از آنجایی که آن زمان شروع دورهای بود که در آن عکاسی به طور جدی خود را به عنوان یک وجه جدایی ناپذیر از پوشش خبری رویدادها تعریف کرده بود و چون این اسالآرهای مدرن بسیار خاص بوده و با روپوش تماشاهای بالا آمده و صدای شاتر جلب توجه کنندهشان در همه جا دیده میشدند در حدود دهه ۱۹۲۰ بود که اصطلاح دوربین خبری برای این دوربینها همهگیر شد.
این اصطلاح بیشتر به دسته گران قیمت بهترین اسالآرها ارجاع داشت؛ برندهایی مانند پرس من، گرافلکس و غیره بهترین برندها در این زمینه بودند.
اما آنگو در کنار باقی برندهای تاشو پایهای مثل وی ان پرس و روث به خاطر جای پای کوچکی که از خود در این حرفه به جا گذاشته بودند، کماکان محبوب بودند و آنها نیز در حدود همین دوره به عنوان دوربین خبری شناخته میشدند.
درخشش چشمگیر دوربینهای خبری در دوران آرت دکو
در اواخر دهه ۱۹۳۰ دوربینهای خبری همچنان رو به پیشرفت و تکامل بودند تا اینکه نمادینترین و مشهورترین مدل این دوربینها ساخته شد. البته که درباره دوربین گرافلکس اسپید گرافیک صحبت میکنیم.
کمپانی گرافلکس از سال ۱۸۹۸ سازنده بسیار مهمی در بازار رقابتی اسالآرهای خبری فرمت بزرگ بود و در این زمینه آنها تجربه زیادتری نسبت به بیشتر سازندگان دوربین داشتند. همچنین آنها در این راه میتوانستند از بازخوردهای تعداد بسیار زیادی از عکاسان خبری که با دوربینهایشان در حال کار بودند استفاده کرده تا محصولات خود را بهبود ببخشند.
این کمپانی در سال ۱۹۱۲ از جانشین اسالآر های محبوب و معروفشان پرده برداری کرد اما استفاده از این دوربین جدید بلافاصله همه گیر نشد. این دوربین دارای قابلیتهای عالیای مانند لنزهای قابل تعویض و بدنهای نسبتن سبک بود که حمل آسانی داشت اما قیمت بالای آن و سلطه اسالآرها در کار عکاسی خبری آن دوران، این دوربین جدید را حاشیه نشین کرد.
تا اینکه با رسیدن به اوج دوره جاز در امریکا در سال ۱۹۲۸ گرافلکس نسخه بازنگری شدهای از دوربین آخرش را به بازار عرضه کرد. این مدل جدید دوربین اسپید گرافیک دارای لنزهایی وایدتر و سریعتر، طراحی بدنه بهبود یافته، منظره یابهای دقیقتر و بسیاری تغییرات دیگر بود که به موفقیتی بزرگ برای کمپانی گرافلکس تبدیل شد.
آنها به جای آنکه از پایه محصول جدیدی طراحی کنند، در ساخت دوربین جدیدشان، دو خصوصیت مهم مدل قبلی دوربین اسپید گرافیک یعنی تطبیق پذیری و همه کاره بودن را بهینه سازی کردند. همچنین ویژگیهایی که به عنوان یک مزیت در دوربینهای برندهای دیگر دیده میشد همه در این محصول که تقریبن برای هر کاری مناسب بود، ترکیب شده بودند.
این دوربین با صفحه شیشهای و لنز های تله فوتوی سرعت بالا، یک ماشین پرتره استودیویی قابل بود.
به لطف فاصله یاب(رنج فایندر) دقیق آن و همچنین منظرهیابهای کمکی که با هدف دنبال کردن سوژههای متحرک استفاده میشد، اسپید گرافیک در محیط بیرون از استدیو نیز عملکردی عالی داشت.
شاتر کانونی آن سرعتی تا یک هزارم ثانیه داشت. اما بسیاری از لنزهای استاندارد آن شاترهای درون لنزی داشتند که عکاس با هدف کاهش صدا در زمان عکاسی خبری میتوانست از آنها استفاده کند.
چنین ترکیب کاملی از ویژگیهای عالی به همراه پیشینه شناخته شده گرافلکس در ساخت دوربین، منجر به این شد که اسپید گرافیک بدل به پرطرفدارترین دوربین خبری میانه قرن شود. شاید رقیبانی مانند بوش پرس من و لینوف تکنیکا توسط مصرف کنندگانشان به اندازهای برابر محبوب و مورد تقدیر بودند اما هیچ کدام از آنها در انظار عموم رقیب جدی برای اسپید گرافیک به حساب نمیآمدند.
کافیست یک فیلم هالیوودی از دهههای ۱۹۳۰ یا ۴۰ و یا حتی تولید معاصر اما درباره آن دهههای طلایی انتخاب کنید، به احتمال زیاد میتوانید چند اسپید گرافیک رنگ و رو رفتهرا هربار که عکاسان خبری وارد صحنه شوند پیدا کنید.
درواقع سلطه اسپید گرافیک بر عالم عکاسی خبری در آن دوران آنچنان زیاد بود که تک تک عکسهای برنده جایزه پولیتزر تا سال ۱۹۵۳ دقیقا با همین مدل دوربین گرفته شده بودند. در صفحه اینستاگرام مدرسه آرتسنس میتوانید ویدئویی از معرفی و نحوه کار این دوربین اسطورهای را مشاهده کنید.
دوربینهای خبری در بحران
چه اتفاقی بعد از سال ۱۹۵۳ افتاد؟برای پاسخ به این سوال باید نگاهی به دوره بحران دوربین خبری بیاندازیم. شروع این دوره بحرانی به طرز جالبی همزمان با اوج محبوبیت این دوربینها، یعنی در سال ۱۹۲۵ بود.
مقدمهای برای بحران: لایکا وارد میشود
در آن سال یک مخترع نابغه از آلمان به نام اسکار بارناک طراحی خود را برای یک دوربین فوق سبک و مینیاتوری با فرمت فیلم ۳۵ میلیمتری سینمایی برای عموم به نمایش گذاشت، این دوربین لایکا نامیده شد.
لایکا یک موفقیت یک شبه نبود، همانطور که برای اسپید گرافیک نیز اینگونه نبود. اما بازنگریها و بهسازیهای انجام شده بر روی آن به طراحیای بسیار اغوا کننده و دوست داشتنی تبدیلش کرد. برای نمونه، بهبودهایی نظیر اضافه کردن پایه لنز قابل تعویض لنز و یک مسافتیاب( رنج فایندر) درونی برای فوکوس دقیقتر و بسیاری موارد دیگر.
تا اواخر دهه ۳۰ لایکا با فاصله زیادی از میزان فروش گرافلکس و دوربینهای مشابه، پرفروش ترین دوربین تا آن سال بود و تنها دوربینهای پرفروشتر از آن، دوربینهای جعبهای ارزان قیمت و دارای مصارف خانگی مانند کداک براونی بودند.
با وجود برتریهای مشهود لایکا در سرعت و اندازه و سبکی نسبت به دوربینهای رقیبش ، عموم جامعه خبری به عنوان دوربینی برای آماتورها و تازهکارها با آن مواجه شده و کنارش زدند. البته علت این برخورد فقط یک مشکل بود؛ ابعاد کوچک نگاتیوهای ۳۵ میلیمتری! در دهه ۳۰ بزرگ کردن عکسها کاری پیچیده بود که اغلب عکاسان آن را انجام نمی دادند و از طرف دیگر، روزنامهها و مجلات همگی چاپهای بزرگی از عکسها برای صفحه اولشان و یا حتا یک چاپ به اندازه دوصفحه روزنامه میخواستند.
برای مدتی ، چنین طرز فکری مانع گسترش استفاده از دوربینهای لایکا شد. با اینکه هنرمندان به سمت خرید این دوربین هجوم بردند و حتا این دوربین به سرعت جایگاه خوبی درمیان ابزارهای عکاسی علمی، خیابانی و فشن پیدا کرد، عکاسان خبری هنوز پذیرایش نبودند و در استفاده از آن تردید داشتند.
جنگ جهانی دوم و تاثیر آن بر عکاسی خبری
در میدانهای جنگ خونین و سرگیجه آور و پر زد و خورد اروپا، آفریقای شمالی و اقیانوس آرام ضعفهای دوربینهای مدل گرافلکس کمکم نمایان شدند.
بله! دوربین اسپید گرافیک به طرز فوق العادهای انطباق پذیر بود اما این همه کارهگی از راه کمکردن اجزای کم کاربردش به دست آمده بود. شاتر کانونی پیچیده، سنگین و پرسر و صدایش به سختی میتوانست در میدانهای جنگ عملکرد مناسب داشته باشد. علاوه بر این، بسته به مدلشان این دوربینها معمولن دارای حداکثر سه نوع متفاوت از ویزور به علاوه یک مسافت یاب جداگانه بود که باعث افزایش پیچیدگی، وزن و اندازه دوربین میشد.
از تعویض لنز گرفته تا جایگذاری مجدد فیلم که بعد از ثبت هر عکسی لازم بود، کارکردن با اسپید گرافیک، وقت گیر و پیچیده بود علاوه براین احتمال انجام خطا در حین کار را نیز بالاتر میبرد و این شرایط به هیچ عنوان مناسب برای عکاسی در میادین جنگ نبود.
به همین دلیل بسیاری از عکاسان خبری به خصوص کسانی که در خط مقدم جنگ حضور داشتند تصمیم به استفاده از دوربینهای سبک و کاربردیتر گرفتند. آرگوس سی ۳ ساخت امریکا یک دوربین بسیار کوچک به اندازه کف دست بود که با ظاهری جعبهای شکل و با مسافت یاب ۳۵ میلی متری به تولیدی میلیونی رسید و مبدل به وسیلهای جیبی و همیشه همراه برای هزاران عکاس خبری در آن دوران شد.
دیایها (اعضای ارتش که به عنوان نماینده دفاعی کشور در موقعیتی دیپلماتیک در کشوری دیگر مشغول به کارند) و کسانی که در سازمان امنیت و یا در سیگنال کورپس (شاخه ای از ارتش امریکا که با ارتباطات و سیستم های اطلاعاتی سر و کار دارند به جهت کنترل و دستوردهی به نیروهای مسلح ) مشغول به کار بودند از کداک مدالیست استفاده میکردند که دوربینی مدیوم فرمت بود و عکسهایش بر روی صفحات ۶ در ۹ سانتی متری ثبت میشد که به طور ویژه برای کاربرد در زمان جنگ ساخته شده بودند.
در مقابل تمام برتریهای این دوربینهای کوچک و پر از قابلیتهای مناسب، یک ضعف بزرگ وجود داشت؛ محدودیتهای مربوط به چاپ نگاتیوهای کوچک.
درست است که از تک تک نگاتیوها چاپ بزرگ لازم نبود به خصوص در فضای جنگی آن دوران، اما مقامات بالا در حوزه دفاع و همچنین عکاسان خبری روز به روز علاقه بیشتری به پیدا کردن روشهای پیشرفتهتری برای بزرگ کردن عکسها پیدا کردند تا پرینتهای بزرگتر و با کیفیت بالاتری از نگاتیوهای کوچکتر و دوربینهای سادهتر به دست آورند.
حمله ژاپنیها
برخلاف پیشرفتهای تکنولوژی و تغییراتی که در آن دوران اتفاق افتاد، دوربین خبری فرمت بزرگ ساخت آمریکا کماکان مورد استفاده قرار میگرفت و این روند تا زمان بعد از جنگ در دهه ۱۹۴۰ ادامه داشت.حتا گرافلکسهای اسپید گرافیکی که در این دوره ساخته شدند پرفروشترین مدلهای این برند بودند.
به هر جهت، آنچه عنوان این مقاله بود را از همان ابتدا دیدید و این عنوان دیگر تغییر نمیکند؛ آخرین ضربهای که دوربینهای خبری را از پا در آورد با فاصلهای اندک در پی دو جنگ مهم دهه ۱۹۵۰ و جنگ سوئز و جنگ کره اتفاق افتاد.
در این دوران بار دیگر ارزش و کاربرد دوربینهای جیبی فوق سبکی که توانایی گرفتن تعداد زیادی عکس پشت سرهم را داشتند برای عکاسان خبری مشهود شد.
به طور خاص، یکی از مشهورترین این عکاسان به نام دیوید داگلس دانکن تصمیم به امتحان کردن لنزهایی گرفت که توسط سازندهای ژاپنی به نام نیپون کوگاکو ساخته شده بودند. این لنزها توسط دوستی در آن کشور که در آن زمان توسط امریکا اشغال شده بود به او پیشنهاد شد.
این لنزها روی دوربین لایکا توانستند سطوح غیر قابل باوری از وضوح و ثبت جزییات بر روی نگاتیوهای کوچک ۳۵ میلی متری نمایان کنند و این چیزی بود که خیلیها در صنعت امکان وقوعش را رد کرده بودند. چیزی که دانکن با منتشر کردن پرینتهای بزرگ و زیبا از کارش برای چاپ در روزنامههای مهم آن زمان آن را اثبات کرد.
لنزهای نیپون کوگاکو همراه با استعداد عکاسی خارقالعاده دانکن به عنوان سخنگو و نماینده این شرکت، به سرعت توجه همه را به خود جلب کرد. همچنین تقریبن در همین زمان بود که این کمپانی اولین دوربین خود را با مسافتیابی الهام گرفته از لایکا و اندکی تاثیر از کونتاکس تولید کرد؛ دوربینی که نیکون وان نامیده شد.
در نهایت نیکون در ۱۹۵۹ از یک دوربین رنج فایندر به یک دوربین اسالآر کامپکت که دارای منشور بود میرسد. که همان دوربین معروف نیکون اف است. با فاصلهای اندک از تولید نیکون اف، این کمپانی به افتخار دوربین رکورد شکنش نام خود را تغییر داد.
با اعتباری که در میدان جنگ کسب کرده بود و طراحی مناسب، فیلمهای رول ۳۶ تایی در قطع ۳۵ میلی متری که برای اکثر کار های خبری نتایج عالیای به دست میداد و لنزهای تایید شده توسط دانکن، دوربین اسالآر نیکون اف تمام خواستههای عکاسان خبری دهه ۶۰ را برآورده کرده بود و به نظر میآمد که دوربین آینده باشد.
تنها یک مشکل در کنار تمامی این ها وجود داشت؛ خریداران نیکون تنها عکسان خبری نبودند.
محو شدن دوربینهای خبری
سری اسالآر نیکون یکی از پرفروشترین دوربینها در تمام تاریخ
عکاسی شده بود و تقریبن در تمام نیمه دوم قرن ۲۰، پرچمدار میدان عکاسی بود.
از عکاسان جنگ در ویتنام و بورکینا فاسو گرفته تا گزارشگران
اخبار محلی در فرانسه، از عکاسان خیابانی ساده گرفته تا عکاسان لنداسکیپ و غیره،
تقریبن همه یا یک نیکون یا یک پنتاکس و یا یک مینولتا در دست داشتند و اگر هم نه، قصد خرید یکی از این سه دوربین.
تلاشهایی برای برگرداندن ایده تولید یک دوربین خبری مجزا و
مخصوص حوزه عکاسی خبری در سالهای اول محبوبیت اسالآر انجام شد. برای مثال، در
سال ۱۹۶۰ مامیا یک دوربین به نام مامیا پرس عرضه کرد. این دوربین بسیار انعطافپذیر بود و میتوانست عکسهای در اندازههای ۶ در
۴.۵ ، ۶ در ۶ و ۶ در ۷ و ۶ در ۹ بر روی
فیلم رول یا فیلم برگهای (شیت) یا بر صفحه خشک بگیرد.
این دوربین مجهز به انواع متنوعی از لنزهای معتبر مامیا،
یک دستگیره که به عنوان یک شاتر از راه دور نیز عمل میکرد و یک مسافتیاب درونی و
همچنین یک منظرهیاب حرفهای بود.
به عبارتی دیگر، تمام ویژگیهایی که نیکون در برابر اسپید
گرافیک کم داشت را در خود داده بود و باقی چیزهای دستوپاگیر را کنار گذاشته بود
تا محصولی بسیار سبکتر و کوچکتر و البته با قابلیتهای بیشتر عرضه کند.
با اینکه این دوربین مورد توجه عدهای، به ویژه عکاسان
خبری که برای مجلات چاپ بزرگ کار میکردند
قرار گرفت، اما در نهایت مامیا پرس به هدفی که برایش درنظر گرفته شده بود دست
نیافت و نتوانست در هیچ دورهای جای اسالآرهای ۳۵ میلی متری نیکون را به عنوان
انتخاب اول عکاسان خبری بگیرد و با گذر زمان، جامعه هدفش بیشتر و بیشتر به سمت استفاده
در عکاسی استودیویی رفت.همین اتفاق برای مدل های بعدی مامیا نیز افتاد در حالیکه هدف
تولید کنندگان این دوربینها در ابتدا، عکاسان خبری بودند.
گرافلکس اما در سال ۱۹۷۳ تولید اسپید گرافیک را به انتخاب
خود متوقف کرد. زیرا در آن زمان فروشش به شدت پایین رفته بود و بازار دوربین خبری
عملن مرده اعلام شد.
میراث دوربینهای خبری
ادامه داستان را همه میدانید. اسالآرها تا اخر قرن بیستم
دوربین محبوب عکاسان خبری باقی ماندند و حالا با آمدن اسالآرهای دیجیتال و دوربینهای
بدون آینه جدید، جایگزین شدند.
و بدین ترتیب، سوال «چه بر سر دوربین های خبری آمد؟» پاسخ
داده شده است.
دوربین خبری هیچوقت زیر خاک نرفت. بلکه پیشرویها و رشدی که طراحیهای اولیه دوربین خبری
داشت و در نهایت در نیکون اف اسالآر دیده شدند، آنقدر خلاقانه، منعطف و موثر
بودند که در نهایت فراتر از حوزه عکاسی خبری، که درواقع به هدف آن ساخته شده بودند،
این دوربینها در تمامی سبکهای عکاسی استفاده شدند.
حالا پیدا کردن یک پاسخ مناسب برای سوال دیگری که در ابتدای
مقاله مطرح شد، که دوربین خبری چیست؟ سخت تر است. اگر صد سال پیش از گزارشگری همین
سوال را می کردید احتمالا برای پاسخ شما را به سمت یک دوربین تاشو مثل گوعرز آنشوت
یا یک اسالآر مثل گرافلکس اصیل میکشاند و تنها چند دهه پس از آن بود که دوربینهای
رنج فایندری مثل اسپید گرافیک تبدیل به بهترین نمونه دوربین خبری با کیفیت شدند و
دوربینی که در نظر عموم به عنوان ابزار هر روزه یک عکاس خبری بود.
و بعدتر، اسالآر پنتاپریسم جای آن را گرفت. درحالی که
اصطلاح «دوربین خبری» کم کم ناپدید شد، میشود به راحتی استدلال کرد که همه
نیکونها و پنتاکسهای آن دوره و همچنین دیاسالآرهای عالی و دوربین های بدون
آینه امروزی نیز همگی دوربین خبری هستند.
گذشته از همه اینها، یک چیز در طول ۱۰۰ سال گذشته چنان
تغییری نکرده است: نیازها و خواستههای عکاسان خبری حرفهای همچنان باعث جهتگیری
تحقیقات، پیشرویها و بازاریابیهای گرانقیمتترین و قابلترین دوربینها در جهان
میشود.