«عکاسی گاهی چیزی غیرواقعی را واقعی تر از واقعیت جلوه می دهد»
درباره محمدرضا میرزایی

 
 
از مجموعه rewind اثر محمدرضا میرزایی
 
نوشته الهام نوری هنرجوی مدرسه آرتسنس
لذت عکاسی برای میرزایی با دوربین خانوادگیشان در دوران کودکی آغاز شد، لذتی که هنوز هم در ذهن او باقی مانده است. شاید نتوان نامی خاص بر رویکرد عکاسی میرزایی نهاد، گویی او در عکسهایش با لایه‌ای از احساسات و ادبیات در حال شناخت زیبایی و زشتی در دنیا، غلبه بر ترس‌ها و غریبگی‌هایش است. میرزایی از هر آنچه که میبیند و با آن زندگی میکند عکس می‌گیرد، با نوردهی و کادرهای نامتعارف هرآنچه می‌خواهد به عکس اضافه یا از آن کم می‌کند. برخلاف آثار پویان طباطبایی که حول موضوعات خبری متمرکز است،میرزایی از چیزهای ساده دور و برش به گونه‌ای آشنایی‌زدایی کرده است که به گفته خودش عکسها ما را به خوانش به جای دیدن سوق می‌دهند.

 

از مجموعه دیدارها اثر محمدرضا میرزایی

 

محمدرضا میرزایی عکاس ایرانی مقیم آمریکا متولد ۱۳۶۴ است. در هنرستان صدا و سیما، رشته گرافیک خواند و در رشته زبان و ادبیات ایتالیایی ادامه تحصیل داد. مقطع کارشناسی ارشد را در رشته هنرهای زیبا دانشگاه پنسیلوانیا به اتمام رساند و هم اکنون دانشجوی دوره دکترای هنرهای زیبا همان دانشگاه است. از همان دوران هنرستان به هنر مدرن علاقه داشت و بخش دوست‌داشتنی او در کتاب تاریخ هنر دوران هنرستان قسمت آخر آن یعنی هنر معاصر بود. محمدرضا میرزایی در عکاسی همیشه سعی بر ترکیب ادبیات و عکاسی باهم داشت چرا که شاید عکسها، به فضای انتزاعی که او می‌خواست نزدیک‌تر می‌شد. 

 

از مجموعه انگار اثر محمدرضا میرزایی

 

اولین مجموعه عکس میرزایی به نام «ساعت که ۴ شد بیتا به تختخواب می‌رود» که در دوران بعد از هنرستانش عکاسی کرد، یک مجموعه روایی است که در غالب صحنه‌پردازی آن را اجرا و همراه با داستانی کوتاه در تعداد محدود چاپ کرد. اما اولین مجموعه‌ای که از او به نمایش درآمد را می‌توان مجموعه «آدم‌ها» دانست، این مجموعه را در شمال ایران و در پارکی رو به دریای خزر از آدم‌های در حال رفت و آمد گرفت. این مجموعه در امتداد زیباشناسی است که میرزایی در جستجوی آن بود. در این مجموعه که با علاقه او به ادبیات درآمیخته شده، به گفته خودش در جستجوی زندگی گرفته‌ شده ‌است، زندگی آدمهایی که به روی صحنه می‌آیند و می‌روند. مجموعه بعدی میرزایی به نام «دیدارها» بود، که در ادامه مجموعه آدم‌ها شکل گرفت و خیلی زود هم به نمایش درآمد. او عکسهای این مجموعه را در حاشیه سفری که به ایتالیا داشت گرفت. به گفته خودش می‌خواست در نقد تقلیل عکسهایی که توریستها میگیرند عکس بگیرد ولی بعد از این مجموعه احساس کرد که خودش هم شاید مسیر اشتباهی را در پیش گرفته ‌است، او از این پس تصمیم گرفت مسیرش در عکاسی را تغییر دهد.  در این سالها میرزایی بر روی مجموعه عکس «Rewind» به موازات دو مجموعه «آدم‌ها» و «دیدار» کار کرد و این مجموعه را بدون هیچ اطلاعات و توضیحی نشر داد تا ذهن مخاطبین را هرچه بیشتر درگیر کند.

 

از مجموعه آدمها اثر محمدرضا میرزایی

 

به گفته میرزایی یکی از مسائلی که ذهن او را همیشه مشغول کرده‌ است موضوع «مغایرت واقعیت و عکاسی» است. او می‌گوید «عکس به معنای واقعیش چه موقع شکل می‌گیرد، وقتی که به ظاهر راست می‌گوید یا وقتی که واقعیت را دوباره از نو می‌سازد؟» او در مجموعه «انگار» از شخصی‌ترین قسمتهای زندگی‌اش عکاسی کرد. میرزایی درباره این مجموعه می‌گوید: «از ساده‌ترین چیزهای دور و برم عکس می‌گرفتم. از دیدن دوباره عکس‌ها جا می‌خوردم. در میان عکسها آن‌هایی را دوست داشتم که همانی نبودند که واقعن بودند، ماهیت غافلگیرکننده و تغییردهنده عکاسی، آن‌ها را از نو ساخته ‌بود.»

 

از مجموعه rewind اثر محمدرضا میرزایی

 

میرزایی در ادامه راه دو مجموعه عکس «مجموعه عکس جدید» و «مجموعه عکس جدیدتر» را منتشر کرد. که به گفته خودش نام «جدید» در نام مجموعه، اشاره‌ای است به کیفیت عکسها. این دو مجموعه که یکی در آمریکا و دیگری در ایران گرفته ‌شده‌ است، انگار ادامه پرسه‌زنی هنرمند در جستجوی زندگی است. او در این عکسها با کم و زیاد‌ کردن نور قسمت‌هایی از زندگی را که دوست دارد برای ما آشکار و قسمت‌های دوست نداشتنی را از دید ما پنهان می‌کند. خودش درباره این مجموعه می‌گوید: «دو مفهوم آشکار و پنهان دو کیفیت متضاد هستند که در عکسهای اخیر من بیش از همیشه بهم نزدیک شدند.» بازی با نور در این مجموعه‌ها برای او مانند یک استیتمنت است. نکته جالب در عکسهای میرزایی بی زمان و مکان بودن آن است، یعنی این عکسها می‌تواند در هر جایی از این دنیا و در هر زمانی گرفته شده باشد. 

 

از مجموعه دیدارها اثر محمدرضا میرزایی

 

آخرین مجموعه او یعنی «کارت پستال»، مجموعه‌ای کاملا انتزاعی از ترکیب رنگهاست. گویی عکسها تداعی‌گر یک روز از صبح تا شب یا شاید هم یک زندگی از شروع تا پایان باشد. انگار میرزایی برای توضیح جهان پیرامون خود به رنگها پناه ‌برده ‌است. شاید فکر می‌کند ما از فهم عکس و ادبیات ناتوانیم و با رنگها بهتر بتوانیم زندگی را درک کنیم. 
علاوه بر مجموعه عکس چندین کتاب هم از محمدرضا میرزایی به نام‌های «دیالکتیک دیدن»، « وقتی خورشید می‌آید» و «چیزی که ندارم» به چاپ‌رسیده‌است. 

 

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم مقاله درباره میترا تبریزیان و آثارش را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.

 

 
 
Loading
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید