مدرسه شماره ۱
مجموعه ای از دیانا مارکوسیان

 
 
گردآوری و ترجمه از مرسده آبرود هنرجوی مدرسه آرتسنس
دیانا مارکوسیان ۱۰ سال پس از انجام عملیاتی تروریستی در یک مدرسه در سال ۲۰۰۴، پروژه خود را در مورد این اتفاق شروع کرده و ‌ مجموعه عکس «مدرسه شماره ۱» ماحصل این پروژه است. بخشی از عکس‌های این مجموعه از اسناد و مدارکیست که از این اتفاق باقی‌مانده،بخشی نقاشی‌های کودکان حاضر در مدرسه و تحت تاثیر این اتفاق است و بخشی دیگر عکس‌های پرتره محیطی است که مارکوسیان برای پروژه اش از حاضران در آن گروگانگیری عکاسی کرده است.

با هم تعدادی از عکس‌های این مجموعه را می‌بینیم:

زارینا هنگام شلیک گلوله یازده سال داشت، او صداها را با آتش بازی اشتباه گرفته بود، او بخاطر می‌آورد که بعد از آن شروع به دویدن کرده است. 
اول سپتامبر ۲۰۰۴، جشن آغاز سال تحصیلی بود؛ دختران با پیش‌بندهای سفید و زیبا و پسران با پیراهن‌هایی که دکمه‌های آن‌ را بسته بودند در جشن شرکت کرده و والدینشان نیز آن‌ها را همراهی می‌‌کردند. ناگهان در یک حمله‌، گروهی از تروریست‌ها زارینا، خواهرش و ۱۲۰۰ نفر دیگر را در مدرسه شماره ۱ در بسلان شهری کوچک در شمال اوسیتیای روسیه گروگان گرفتند. دو روز بعد، ۳۳۴ نفر گروگان که در میان آنها والدین، معلم ها و بیش از نیمی از آنها کودک بودند، کشته شدند.
برای زارینا که اکنون ۲۱ ساله است و خواهرش در جریان این گروگانگیری کشته شده، صحبت کردن درباره وقایع آن‌ دوران مشکل است؛ او می‌گوید: «نمی‌خواهم بیاد بیاورم».
یک دهه بعد، من برای دیدار با گروگان‌های سابق به شهر کوچک بازگشتم، ما با هم به مدرسه رفتیم و این مجموعه داستان آنهاست.
 

نقل قول های مربوط به عکس ها

مجموعه مدرسه شماره 1 - دیانا مارکوسیان 2

آقای علی به من کمی آب می‌دهید؟

مرد نقاب‌دار در جواب او می‌گوید: می‌دونی من کی هستم؟ 

من تروریستم، اومدم اینجا برای کشتن تو.
Zarina Albegaeva
11 ساله

 

مجموعه مدرسه شماره 1 - دیانا مارکوسیان 3  

روز اول، صبح باشگاه

تروریست‌ها مدرسه شماره ۱ را تصرف کرده بودند و بیش از ۱۲۰۰ زندانی را به گروگان گرفتند.

در باشگاه مهاجمان با مواد منفجره دست ساز مدرسه را متلاشی می‌کنند و ۲۰ گروگان توسط شبه نظامیان اعدام می‌شوند. 

من در آن زمان نمی‌دانستم تروریست چیست.

همان موقع از مادرم پرسیدم: آیا تروریست آدم خوبی است؟

Diana Agaeva
7ساله

 


  


مجموعه مدرسه شماره 1 - دیانا مارکوسیان 4

 

این عکس‌ها نشانگر تعداد زیادی جای گلوله‌ها و ترکش بر روی دیوارهای مدرسه است، که بر اثر تیراندازی دو طرف و اصابت راکت نیروهای ویژه خودنمایی می‌کند.

 

مجموعه مدرسه شماره 1 - دیانا مارکوسیان 7  

 

تروریست‌ها از دادن آب و غذا به گروگان‌ها جلوگیری می‌‌کردند، مذاکرات آنها شکست می‌خورد، تروریست‌ها خواستار عقب‌نشینی روسیه از چچن هستند.

۲۶ مادر که نوزادان تازه متولد شده داشتند، آزاد شدند

آنها به ما می‌گفتند دستتان را مثل خرگوش نگه دارید و از ما فیلم می‌گرفتند. من چون دیگر نمی‌توانستم دست مادرم را بگیرم ترسیده بودم.

Zarina khadratsova ، ۱۱ساله

 

مجموعه مدرسه شماره 1 - دیانا مارکوسیان 8  

 

گروگان‌گیر مسلح، برای تهدید گروگان‌های وحشت‌زده و ناامید، پای خود را روی کلید انفجار گذاشته است.

 

مجموعه مدرسه شماره 1 - دیانا مارکوسیان 9  

 

لنا، زارینا و رزیتا با هم به مدرسه می‌رفتند.آنها مجبور شده بودند که ادرار خود را بنوشند.

 

مجموعه مدرسه شماره 1 - دیانا مارکوسیان 10  

 

وقتی مادرش در انفجار دوم کشته شد، او در سالن ورزشی بود.

Alan Gapoyev

 

مجموعه مدرسه شماره 1 - دیانا مارکوسیان 11  

او و برادرش از محاصره نجات پیدا کردند. جسد مادرش در حالی که کاملن سوخته و به دختر بزرگش چسبیده بود، در باشگاه پیدا کردند‌.

Alyenka Tskaeva

 


مجموعه مدرسه شماره 1 - دیانا مارکوسیان 13  

مجموعه مدرسه شماره 1 - دیانا مارکوسیان 12

 

روز سوم، بعد از ظهر ، باشگاه

 

دو ماده منفجره در ورزشگاه باعث انفجار و خورد شدن شیشه پنجره‌ها شد.

گروگان‌ها را زنده زنده می‌سوزاندند، سقف باشگاه فرو می‌ریزد و هر‌آنچه در آنجا وجود دارد له می‌شود.

تیراندازی بین تروریست‌ها و نیروهای روسی اوج می‌گیرد. 

صدای وحشتناکی می‌شنوم و فریاد می‌زنم بلند شو، بلند شو 

او تکان نمی‌خورد. هیچ خونی روی لباس‌هایش نیست.

دیگه چیزی به یاد نمی‌آورم.

Alan Gapoev ، ۷ ساله

 

مجموعه مدرسه شماره 1 - دیانا مارکوسیان 14  

‏Yuri Alyleror  50ساله؛ او و زنش ‏Rafa ۴۸ ساله هر دو گروگان بودند. اولین روز محاصره Yuri به کلاس ۱۵ برده شده بود، جایی که تروریست‌ها یک گروه از مردم را کشته بودند، اما او زنده ماند. دخترشان svetlana  ۱۰ ساله در سومین روز محاصره کشته شده بود.

 مجموعه مدرسه شماره 1 - دیانا مارکوسیان 16
مجموعه مدرسه شماره 1 - دیانا مارکوسیان 17  

 

من اگه میدونستم تو نمی‌تونی فرار کنی، اون روزهای آخر تو رو محکم توی بغلم نگه می‌داشتم.

اما اون کارم نکردم.

اصلا هیچ کاری نکردم.

متاسفم

Khristina Dzogaeva ، 12 ساله

 

اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد می‌کنیم مجموعه عکس‌ افغانستان یک ادای احترام شخصی را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مشاهده کنید.

 

 

Loading
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید