امکانات بیشماری که
هنر معاصر برای براین ایدهها در اختیار هنرمندان قرار میدهد تنوع آثار این سبک از هنر را بسیار گستردهتر کرده است. نگاه اول به آثار هنرمند لهستانی - یونانی
Adam Martinakis مانند گشت و گذار در دنیایی خیالیست. او که متولد سال ۱۹۷۲ در لهستان و تحصیل کرده معماری داخلی و طراحی و دکوراسیون صنعتی است از سال ۲۰۰۰ با استفاده از نرم افزارهای گوناگون قدم به دنیای دیجیتال آرت گذاشته و جالب است بدانیم که قبل از حرکت به سمت حرفه هنری دیجیتال، مخالف استفاده از کامپیوترها برای خلق هنر بوده است.در نظر مارتیناکیس، «هنر یک پل است، رابط روح و ماده، آنچه زنده است و آنچه غایب است، رابط امری شخصی و امری جهانی. نمودهای نیستی، طنین یک عدم زنده، غوطهور در نامعقولی ادراک»
او استاد ترکیبکردن است. هنرمندی درست مانند
رفیک آنادول هنرمند ترکتبار است که تخیل را با نمادگرایی انتزاعی و آیندهگرایی
(futurisme) مخلوط میکند، فلسفه، علم و هنر را به هم میآمیزد و در معرض دید بیننده قرار میدهد.مارتیناکیس با کامپیوتر خود مجسمههای سه بعدی چشمگیر و سورئالی را طراحی میکند که سنگ، سرامیک و فلز را شبیهسازی میکنند و همین باعث شده که برخی او را نه تنها هنرمندی در حوزه دیجیتال آرت که شخصی میدانند که در دنیایی مجازی ترکیبی از پرفورمنس و اینستالیشن را اجرا میکند.
او با قابی سرشار از سیاه و سپید و خاکستری و استفاده هوشندانه از رنگهای تند و سایهها تصاویری عمیق، زنده و با جزئیات بینظیر خلق میکند. از منابع الهام او می توان به «Paul klee» نقاش سوئیسی فعال در سبک اکپرسیونیسم، کوبیسم و سورئالیسم اشاره کرد. او در آثارش گاه به سراغ داستانهای مذهبی میرود و گاه با الهام از آثار دوره رنسانس به باز آفرینی آثار حماسی میپردازد.
مارتیناکیس که در آغاز با طرحهایی با محوریت معماری پا به این حوزه گذاشت خیلی زود بدن انسان را دستمایهای برای نمایش افکار خود قرار داد.
«بدن ما تنها خانهای است که ما واقعن در اختیار داریم و پر معناترین ابزاری است که به دست ما رسیده، حتی وقتی از آن استفاده نمیکنیم، مانند خوابیدن یا فقط نشستن و فکرکردن، همیشه خود را در بدن خود تصور میکنیم من از آن به عنوان نمادی از حضور انسان استفاده میکنم. گاهی اوقات، میتوانید اطلاعات بیشتری از توجه به حالات بدن یک فرد بدست آورید تا گوش دادن به سخنان او»
او در خلق آثارش همزمان با کار روی بدن انسان به عنوان یک نماد به سراغ مسائل مشترک بین انسانها نیز میرود. او به احساسات و موقعیتهای مشترک بین انسانها همچون تنهایی، ترس، عشق که همه ما در برخی از نقاط زندگیمان آنها را تجربه میکنیم بسیار علاقه دارد.چهرههای شکستهاش که گویی توسط یک نیروی درونی (شاید با منشا رنج و یا ناامیدی) در یک آن فروریختهاند، عمیقترین حالات روحی انسان را به نمایش میگذارند.
و صورتکهای سیاه و سپید تشکیل شده از قطعات پازل مانند، فرانشکتاین زیبایی را به تصویر میکشد که شاید تفسیر بصری باشد از شرایط زندگی و ابعاد شخصیتی انسان، تصویر بدن ساخته شده از الگوی اثرانگشت سؤالات مربوط به هویت را در ذهن بیننده مطرح میکند و پیکرهای ساخته شده از ریسمان شاید به داستان قدیمی ریسمان سرخ رنگی که از زمان آدم و حوا بین انسانهایی که مقدر شده تا تحت هر شرایط و موقعیتی عاشق هم باشند اشاره دارد. ریسمانی که ممکن است در طول زمان کش بیاید، درهمتنیده و گرهخورده شود ولی هرگز پاره نمیشود.
او خالقیست که با دمیدن روح هنر در کالبد مدرنیته ذهن مخاطبان را به چالش میکشد و به ما یادآوری میکند که مرزهای هنر را انتهایی نیست و با این اعجاز همواره تحسین منتقدان و هنرشناسان معاصر را به دنبال خود داشته است و قابی از آینده را در دیدگاه مخاطب به نمایش میگذارد، که هنرمندان گذشته سرتعظیم برآورده و آیندگان الگویی از بینهایت را در آن میبینند.
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مقاله راوی قصههای شخصی انسانها را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مطالعه کنید.