میونگ بوم کیم ، هنرمند کرهای متولد 1976 است و در رشتههای مجسمهسازی، محیطزیست، نقاشی و طراحی تحصیل کرده و تاکنون نمایشگاههای زیادی را در اروپا، ایالت متحده و کره برگزار کرده است. کارهایش برگرفته از ارتباطش با اشیا اطراف خود و محیطزیست میباشد او میگوید: «تجربیات زندگی روزمره، الهامبخش آثار من است.»
او به طور معمول از وسیلههای سادهای برای ارائه آثارش استفاده میکند که شاید همهی ما روزمره بارها با آنها مواجه میشویم: بادکنک، لامپ، درخت، صندلی، عصا، ماهی و....
اغلب کارهایش از دو تا سه جزء تشکیل شده، که معمولن یکی از آنها ساخته دست بشر است و دیگری یک موجود طبیعی و یا همه آنها زمانی نفس میکشیدند یا که حیاتشان، دور ازتصور ما، وابسته به یکدیگر است. در اینجا تعدادی از آثارش را با نگاهی دقیقتر بررسی میکنیم:
ماهیها موجودات زندهای که از جایگاه اصلی حیاتشان دور شدهاند و حالا در لامپی نفس میکشند که هم ساخت بشر است و هم این تصور را ایجاد میکند که اگر هر لحظه لامپ روشن شود، با وجود شاخههای خشکیده و بریده شده توسط انسان، ماهیها از بین میروند و تنها ذرهای فاصله بین مرگ و زندگی آنها وجود دارد، همانطور که در واقعیت این چنین است ، همه چیز زیبا و آرام به نظر میآید تا زمانی که کسی تصمیم بگیرد این آرامش و زندگی را از بین ببرد.
عصا از درختی قطع شده به وجود آمده که حیاتی داشته و خود عصا نیز که ذات آن کمک به زندگیست ولی شاخههای خشکیده مانند یک گذشتهی غمگین همیشه همراه آن هستند.
یا عصایی دیگر که پایین آن شکل پای آهوییست که از بین رفته و حالا باز هم این عصا نماد حرکت و کمک برای ایستادن انسانی است، موجودی از بین می رود و انسانی دیگر روی پای خود میایستد.
گوزنی که شاخهایش، که نماد قدرت و صلابت است، با شاخههای خشکیده و برگهایی ریخته شده جایگزین شدهاند. گویی شاخهها، زندگیشان را طوری دیگر و در کالبدی دیگر ادامه میدهند، اگر فرض را بر این بگیریم که هنرمند خواستهاش نشان دادن حیوانی زنده باشد و این شاخههای زیاد نماد قدرتمندی بیشتر آن است یا اینکه گوزنی تاکسیدرمی شده با شاخهای شکسته و شاخههای خشکیده جایگزینشده، از بین رفتن دو موجود زنده را در راه قدرتنمایی و زیبایی نشان میدهد.
میونگ بوم در بیشتر مواقع برای کارهایش اسمی انتخاب نمیکند و یا توضیحی درباره آنها نمیدهد، چرا که این آثار نتیجهی مکالمهی او با پیرامون خود است و قصد دارد بیننده نیز مکالمهای خصوصی با همان اشیا و برداشتهای خود را داشته باشند. با دیدن کارها یک لحظه امید و لحظهای دیگر ناامیدی را تجربه میکنیم، غم و شادی درکنار هم، درست مانند زندگی، شبیه به اسمی که برای یکی از مجموعههایش گذاشته بود «دو زیستی»، در این نمایشگاه کیم از ترکیب غیرمنتظره عناصر بصری برای کشف روشهای مختلفی که بیننده میتواند روابط دوگانه بین اشکال موجود در اثر را کشف کند، استفاده مینماید.
در بیشتر کارهای میونگ بوم بادکنکهایی را از جنسهای مختلف میبینیم. او اعتقاد دارد که ایجاد این آثار مانند تولد یا زندگی است و گفته که من زندگی را در بالنها تنفس میکنم، زندگی و مرگ توامان در یک بادکنک زندگی میکنند.
همه آثار او با بادکنکها مرز و همبستگی بین مرگ و زندگی را نشان میدهد و تناقضی بین اینکه ما با مرگ آزاد و رها میشویم یا با نفسکشیدن زنده و آزاد هستیم.
حجمی از بادکنکهای هلیومی رنگی که برای ما نماد شادی و کودکی و رهایی است اما این ها به یک طناب دار متصلند، نماد مرگ، این طناب معنی شادی و پر از زندگی بادکنکها را از بین میبرد، اما از کجا معلوم برای کسی که با این طناب زندگیاش به پایان میرسد نماد رهایی و آزادی نباشد.
بادکنک رهاشده، از ارتفاعی کم به بالا میرود و آرامآرام در قفسی حبس میشود، این تصویر برای هر فردی با نگاه و افکاری متفاوت، معانی مختلفی دارد، اینکه گاهی اوقات چگونه زندگی میتواند مانند قفس باشد.
جلوی حرکت زندگی دیگری توسط عاملی بازدارنده گرفته شده است.
ماهی که مرده و به بادکنکی که توسط یک فرد زنده از نفسها پر شده است که تنها نیاز ماهی به آن میباشد و این دو با یک نخ به هم متصلاند.
بادکنکهایی از جنس فولاد، سرامیک و غیره که می توان امید داشت هیچوقت از بین نمیروند و یک عنصر ضعیف یا درحال از بین رفتن به آنها متکی است، مانند شمعی که بالاخره از بین میرود، یا درخت سرزندهای که حالا خشکیده و یا شاخهای حیوانی که نماد زندگی اوست و از بین رفته و حالا به یک بادکنک مصنوعی و خالی از احساس چسبیده تا به آن احساس قدرت دهد.
درختی که از ریشه جدا شده اما تا وقتی در بادکنکها، نفسها جریان دارند، درخت یک زندگی مصنوعی را تجربه میکند حالا طوری دیگر وجود دارند.
کیسههایی که نفسی در آنها حبس شده، ما را یاد بادکنک میاندازد ولی حقیقی نیستند.
بادکنکی که اگر جنس واقعی داشته باشد با هر تکان خوردنی در حجمی از سیمهای خاردار از بین میرود و یا اگر از جنس سختتری باشد باز هم همانجا بدون تکانخوردن حبس میشود.
ماهیها در قابلمه شناورند، آبی که محل حیات آنهاست اما در قابلمه و روی شعلهای که با روشنشدن، هرلحظه محلی برای مرگ آنها میشود.
ماهی حبسشده در آبپاشی کوچک، در حال نفسکشیدن است تا زمانی که آب در حین طراوت بخشیدن به موجودی دیگر تمام شود و ماهی همانجا بمیرد.
شمعی را در آب میبینیم که دیگر نمیتواند روشن شود، در کنار ماهی که به آرامی در محفظهای مناسب زیست میکند و باز هم زندگی و مرگ کنار یکدیگر...
علاوه بر تمام اینها و کارهای دیگر او که همه نمادی از مرگ و زندگی کنار هم هستند و در بیشتر آثار شاهد حبسشدن موجودات و اشیا در مکانی هستیم، انگار که آنها بهناچار آنجا گیر افتادهاند و ماهیت و وظیفهی خود را از دست دادهاند و به زندگی که هر لحظه ممکن است از بین برود ادامه میدهند
مانند آثار زیر و کارهایی که قبلتر دیدیم.
اینکه ما در آثار میونگ بو کیم با اشیا ارتباط برقرار میکنیم، احساس میکنیم زنده هستند و یا حامل پیامی از زندگی، نتیجه کار خود هنرمند است که میگوید با اشیا صحبت میکند و میخواهد مخاطب نیز همین کار را بکند، انگار که بخواهد ما نیز به حرفهای آنها گوشدهیم یا خود را در قالب این اشیا پیدا کنیم و ببینیم.
او بسیار ساده، مفاهیم زندگی را به ما نشان میدهد بدون آنکه بخواهد از حجمی عظیمالجثه یا اغراقشده استفاده کند و تجربه شخصی خود از مکالمات با محیط اطراف را با ما درمیان میگذارد، ما اشیا را نمیبینیم بلکه احساس درونی آنها در شرایط موجودشان را حس میکنیم.
علاوه بر همه اینها حسی که من تمام مدت بعد از دیدن کارهای میونگ بوم کیم داشتم شکل یک رویا بود، شکل خوابهای عجیب و غریبی که همه ما میبینیم و با تمام غیرعادی بودنشان به دنبال تعبیر آن میگردیم، هیچ چیز در جای خود نیست، عناصری به هم متصلند که هیچ ربطی به هم ندارند ولی همچنان معنی خاصی را منتقل میکنند.
آثار او میانهای از خوابهاییست که ممکن است به رویا و یا کابوس تبدیل شوند، همان حس خوب و بد، مرگ و زندگی، آرامش و اضطرابی که از دیدن کارها همزمان به ما دست میدهد.
و در آخر او ساده نگاه میکند، ساده اجرا میکند و ساده حرفهای سخت را به ما منتقل میکند.
اگر این مطلب را دوست داشتید پیشنهاد میکنیم مقاله در جهان خیال انگیز پوشیدنیها را هم بر روی وبسایت مدرسه آرتسنس مشاهده کنید.