Loading

تا وقتی که نمی خواستمش
مجموعه‌ای از نسرین حبیبی هنرجوی مدرسه آرتسنس

 

تا وقتی نمی خواستمش، همه چیز جای خودش بود
غم‌ها، شادی‌ها، آرزوها
مادامی که خواستم به دنیا دعوتش کنم، همه چیز بر سرم آوار شد
غم ها غم بودند، شادی ها غم بودند، و حتا آرزوها ....
من در تصور خویش می بوسیدمش، من حتا بوی تنش را احساس می کردم...
خندیدنش، آه خندیدنش...

تا وقتی که نمی‌خواستمش مجموعه‌ایست برای یک رویا، رویای بچه‌دار شدن

نسرین حبیبی


تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید